جدول جو
جدول جو

معنی خرده شیشه - جستجوی لغت در جدول جو

خرده شیشه
(خُ دَ / دِ شی شَ / شِ)
قطعات ریز و شکستۀ شیشه. چون شیشه ای بشکند آنچه از شکسته باقی ماند خرده شیشه نامیده می شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارده شیره
تصویر ارده شیره
حلوا ارده
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ / دِ یِ شَ / شِ)
خندۀ می. خندۀ جام. خندۀ مینا. خندۀ صراحی. (مجموعۀ مترادفات)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ / دِ رَ / رِ)
نوعی حلوا که از شیرۀ انگور و ارده کنند
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ / دِ زَ / زِ)
چیزهای بسیار کوچک. آشغال. ریزه پیزه. خرت و پرت. خرده ریز
لغت نامه دهخدا
(گِرْ یَ / یِ یِ شَ / شِ)
کنایه از ریخته شدن شراب در جام از شیشه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ دِهْ)
دهی است از بخش دهلران شهرستان ایلام، واقع در 30000گزی باختر دهلران، کنار راه مالرو دهلران به نصریان. منطقه ای کوهستانی، گرمسیر و سکنۀ آن 135 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ بابوئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرده ریزه
تصویر خرده ریزه
اشیا کم ارزش چیزهای کم فایده یا بیهوده، باقیمانده هر چیز آشغال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرد پیشه
تصویر خرد پیشه
عاقل و خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
بدجنس، بدذات بودن، اندیشه بد در سرپروراندن، نیت بد داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد